[عنوان ندارد]
یه کاری کردم
همه ی احساسم بمن میگن اشتباه کردم هر روز بخصوص عصرای روزای فرد با خودم میجنگم عذاب وجدان مثل یه فرش سه در چهار تو دلم پهن شده
دردونم میفرستم کلاس زبان قرار بود هرازگاهی بزارم مهد ساعتی فک کردم خوب کلاس زبان بهتره
اما از نشستنش روی صندلی نگرانم از آموزش مستقیم
بردیم و میبریم امید به خدا امیدوارم تاثیر منفی نداشته باشه
این اولین کلاس رسمی دردونس و خیلی دوست داره
بعد از جلسه اول که کتاب نداشت و خیلی ناراحت بود
کتاب گرفتم و اومدیم خونه
با همه ی خستگی تو خواب رنگ میکرد همون بخش جلسه اول
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی